بازی ای که دوستش ندارم، قبولش ندارم، بازی من نیست. اگه توش بازی نکنم بازنده نیستم. اگه بازی کنم حتی برنده هم بشم برنده نیستم. این بازی من نیست حتی اگر اسبابهای بازیش تکه پاره های روح و ایمان و جان و روان من باشه، چون دوست ندارم اسباب بازی باشم.

دیگه بسه. دیگه بسه. 

اون چیزی که خواستهء من طلب من و حق واقعی منه اینه که این بازی تموم بشه. برای تموم شدنش نقشه کشیدن لازم نیست، فقط تمام شدن. همین. 

و اگه برای این، فقط لازم باشه که از اینجا برم یا دیگه ننویسم، این کارو میکنم. در حالی که هیچ کس دیگه به حرفم گوش نمیده. چون این مسئله برای من از هرکس دیگری مهمتره.

اسم این دو تا آدم رو هیچ وقت از یاد نمی برم: 

حسین نجفی و احمد تقی خانی

هیچ وقت یادم نمیره.

هیچ وقت یادم نمیره. 

هیچ وقت یادم نمیره.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها